فربدفربد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

فربد جوجو، پسر مامان

سلم من دیگه بزرگ شدم دلم خواست اسممو تغییر بدم ولی این اسم متعلق به مامانم هست بنابراین اسم فربده

فربد شجاع و دکتر دندانپزشک

1392/4/2 18:53
نویسنده : فربد
571 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره وقت این رسید که بریم دندون پزشکی دندون هات رو پر کنیم . وای وقتی دکتر گفت باید هفته دیگه بیایید دندونت رو پر کنیم و شاید به عصب رسیده باشه و اینکه باید ببینیم که فربد چقدر همکاری میکنه  اگه همکاری نکرد باید بیهوش بشه .دنیا رو سرم خراب شد .

یک هفته تمام فکر این قضیه دیوانه ام کرد. از صبح روزی که وقت داشتیم من گریه ام شروع شد. دیگه مجبور شدم یه قرص آرامبخش بخورم تا حداقل بتونم از تو مراقبت کنم نه اینکه چند نفر منو آروم کنند .

ساعت 2 دکتر اومد. مثل همیشه رو تخت نشستی و کارتون نگاه کردی و منم یک کمی اونطرف تر روی صندلی . دکتر شروع کرد برات داستان تعریف کردند اینکه هواپیما اومده و صداش میاد و دستگاه رو روشن کرد و خلاصه اینکه 20 دقیقه اون داستان گفت و تو کارتن نگاه کردی و دکتر کارش رو کرد و

تو صدات هم در نیومد

مگه میشه آخه

خدایا شکرت

خدایا شکرت 5 تا دندونت رو سطحی پر کرد و خدا رو شکر به عصب کشی هم نرسید و تو فقط یک بار وقتی آب رو با دستگاه ریخت تو دهنت دستت رو بردی بالا و منو خواستی .همین 

 

قربون پسر شجاعم برم الهی

دکتر هم فکر کنم تو تمام مدت کاریش یه همیچین مریضی نداشت و همش ازت تعریف کرد و کلی هم بهت جایزه داد . جا داره از دکتر مهربونت هم خیلی تشکر کنیم .مرسی آقای دکتر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)