بازی
یکمی تازگی ها خودت با اسباب بازی هات بازی می کنی البته طبق معمول همه اونهایی که دم دستته رو می ریزی توی کامیون و هز جا که مستقر بشی کامیون رو هم با خودت می کشی موقع صبحانه و نهار کنار میز نهارخوری موقع تلوزیون دیدن کنار مبل موقع خواب کنارتختت .
یه چند باری دیدم که به اسباب بازیهات شخصیت می دی و برای خودت یه داستانی رو بازی می کنی اولی داستانی رو که ازت شنیدم و یا خیال پردازی که داشتی باهاش بازی می کردی اینکه 2 تا از ماشین ها رو گرفته بودی تو دستات و از زبون هر کدوم حرف می زدی اینکه یکه ازماشین ها سی داشت و رفت یه گوشه ای سی کرد و گفت اگه سی بزنم مامان دعوام می کنه و بعد اون یکی اخ داشت و رفت اخ کرد . خیلی برام جالب بود. یکی از آرزوهای من این بود که خودت با این همه اسباب بازی بدون من بازی کنی .
از کتاب خوندن که زیاد خوشت نمیاد و شخصیت کارتونی که خیلی دوست داری بن 10 هستش هر چند من نمی ذارم کارتون هاشو نگاه کنی و همش می گی من بن 10 ام
توی بازی با کامپیوتر که برای خودت استادی شدی