دریا
بعد از عاشورا تاسوعا یک چند روزی شمال موندیم . روز های اول خیلی بی قراری می کردی شب اولی هم که اونجا خوابیدیم با صدای گریه وحشتناک از خواب پریدی و هر کاری می کردیم نمی تونستیم ساکتت کنیم .کم کم بهتر شدی . رفتیم خونه دوستان و فامیل ها بردمت باغ پرتقال با دیدن پرتقال ها فقط میخواستی بهشون دست بزنی. حالا تو بغل همه می رفتی و من خیلی خوشحال بودم .
بعد یک روز رفتیم دریا . یعنی آذر ماه 89 دریا رو دیدی 7 ماهت بود از همون لحظه ای که رفتیم تا موقع برگشتن چشم از دریا بر نمی داشتی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی