فربدفربد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

فربد جوجو، پسر مامان

سلم من دیگه بزرگ شدم دلم خواست اسممو تغییر بدم ولی این اسم متعلق به مامانم هست بنابراین اسم فربده

زمین خوردن فربد

1390/8/26 20:51
نویسنده : فربد
444 بازدید
اشتراک گذاری

امروز به بابا پیشنهاد دادم که به یه پاساژ بریم تا تو بتونی یک کمی راه بری ، رفتیم پاساژ سمرقند تو جنت آباد ، اولین بار بود که به اونجا می رفتیم . من و تو داشتیم آروم آروم راه می رفتیم ولی بابا فری خیلی تند تند رفته بود و دیگه نمی دیدمش  5 دقیقه از رسیدنمون نگذشته بود که یه گوشه پات سر خورد و با پیشونی افتادی روی گوشه سنگ ،  جیغت رفت هوا ، سریع بغلت کردم دیدم پیشونید زخمی شده و بعد یه دفعه ازش خون اومد منم زدم زیر گریه چند بار بابات رو صدا کردم ولی اونجا شلوغ بود و اون صدای ما رو نمی شنید . یه خانم و آقایی اومدن طرف من و تو رو ازم گرفتند دستمال گذاشتند رو پیشونید ولی جیغت بیشتر شد . بغلت کردم و نشستم و با کف دست دستمال رو نگه داشتم دست هام خونی شده بود یک کم که آروم شدی یه چسب زدیم رو پیشونیت . مامان بمیره برات الهی آوردم بیرون یک کمی ذوق کنی و هوا عوض کنی یک لحظه ازت غفلت کردم این بلا سرت اومد کم کم آروم شدی . ولی باز می خواستی راه بری متاسفانه سنگی که کف پاساژ استفاده کرده بودند مناسب نبود و آدم بزرگ هم سر میخورد چند بار دوباره سر خوردی دیگه دیدیم نمی تونیم آرومت کنیم و همش داری شیطونی می کنی و جاهای خطرناک میری برگشتیم خونه .سریع چسب رو کندی . یکی دو روز سرت زخم بود بعد کم کم بهتر شد.   

زخم شدهمشاهده کد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)