فربدفربد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

فربد جوجو، پسر مامان

سلم من دیگه بزرگ شدم دلم خواست اسممو تغییر بدم ولی این اسم متعلق به مامانم هست بنابراین اسم فربده

اولین سفر شمال

1390/4/25 3:07
نویسنده : فربد
321 بازدید
اشتراک گذاری

تو شهریور ٨٩ بود که بعد از یک سال برای مسافرت از خونه اومدم بیرون ، آخه وقتی تو رو حامله شدم نمی تونستم از جام تکون بخورم و کاملا باید استراحت می کردم چند باری هم نزدیک بود که تو رو از دست بدم ولی خدا رو شکر که مقاومت کردی . خیلی خسته شده بودم و دلم یه مسافرت میخواست از طرفی هم می ترسیدم که تو اذیت بشی ولی با اسرار مامان و خاله سمیرا چند روزی رو رفتیم شمال و خوب بود رفتیم خونه چند تا از فامیل ها و تو رو بهشون نشون دادم همه عاشقت شدن. یکی دو بار هم تو ماشین لج کردی و مجبور شدیم از ماشین پیاده شیم تا کمی بیرون از ماشین بگردی و یک بار هم مهمونی رو کنسل کردیم و برگشتیم خونه آخه خیلی گریه می کردی . نتونستم ببرمت دریا هوا خیلی گرم بود. ولی می برمت عزیز دلم .

اولین شمال

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)