گریه
خیلی گریه می کردی همش تو گشوم صدای گریه بود حتی وقتی که خواب بودی صدای گریه ات رو می شنیدم . وقتی گرسنه ات می شد چنان گریه می کردی که کبود می شدی اوایل بهت شیر کمکی می دادم تا برم برات شیر حاضر کنم کبود کبود می شدی بیشتر وقت ها تو بغلم بودی و کار می کردم . موقع شیر خوردن چشم هاتو می بستی و یکی از ابروهاتو بالا می دادی وقتی می خوابیدی آروم از پیشت بلند می شدم و تو هم بیدار می شدی همش تو بغل یا روی پام می خوابیدی اصلا به هیچ کاری نمی رسیدم حتی نمی تونستم یک لیوان آب بخورم . وابستگی خیلی شدیدی داشتی و هنوز هم داری .فکر کنم تقصیر خودمه چون من هنوز که هنوزه نمی تونم 1 ساعت دوریت رو تحمل کنم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی