فربدفربد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

فربد جوجو، پسر مامان

سلم من دیگه بزرگ شدم دلم خواست اسممو تغییر بدم ولی این اسم متعلق به مامانم هست بنابراین اسم فربده

عروسی پسر دایی

1390/11/28 1:44
نویسنده : فربد
454 بازدید
اشتراک گذاری

تعطیلات ٢٢ بهمن ، عروسی پسر دایی علی دعوت شده بودیم و همگی رفتیم شمال ،

وای خونه نگو یخچال خونه یخ یخ ، داشتیم از سرما می لرزیدیم ، هوا خیلی سرد بود وحشتناک سرد بود ،

 آخه پسر جان چه وقت عروسیه تو این بارون و برف ؟

 خوش گذشت هر چند که بی قراری می کردی و همش می گفتی از تالار بریم بیرون . خلاصه ٣ روز اونجا موندیم و روز آخر سرما خوردی . و خونه یکی از فامیل ها مثل اینکه یک گله پشه افتادند به جونت و ما هم از همه جا بی خبر ، دستات ، گوشات و زیر چشمت رو گزیدند الهی بگردم چقدر به نیش پشه حساسیت داشتی تا یک هفته جاش مثل تاول شده بود .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

pesar daee
7 فروردین 91 2:54