نوروز 1391
عزیز دلم عیدت مبارک امیدوارم ١٢٠ تا بهار زیبا رو ببینی قربونت برم
١٠ روز رفتیم شمال ،هوا خیلی سرد بود همش تو خونه بودیم ، تا یک کمی هوا خوب می شد می بردمت بیرون ، یه روز رفتیم دنبال گله گوسفند گشتیم و رفتیم پیش گوسفند ها ، تو اصلا نترسیدی و دنبال گوسفند ها می کردی وقتی اونا فرار می کردند خوشحال می شدی و جیغ می زدی و دوباره دنبالشون می کردی .
یک روز هم رفتیم دریا وای اونجا هم خیلی خوش گذشت .ولی سرد بود.
یک روز هم بردمت باغ، کلی دنبال مرغ و خروس ها، ارک و غاز می کردی اولین بار بود که گاو رو از نزدیک دیدی اولش خیلی ترسیدی خوب حق داشتی گاو خیلی بزرگ بود ولی بردمت پیش گوساله، اصلا نترسیدی بهش علف دادی ونازش کردی خلاصه اینکه خیلی بهت خوش گذشت .یه کوچولو یاد گرفتی صدای گاو و خروس رو دربیاری .
من قربون پسر شجاعم بررررررررررررررررررررررررررم
روز های آخر حوصله ات سر رفت یه عروسی هم رفتیم که تو اصلا دوست نداشتی بیایی توی تالار و همش گریه می کردی که بریم بیرون .