ماشین کنترلی فربد
یه روز که همراه مامان جونی و آقاجون رفته بودی پارک ، یه پسری با ماشین کنترلیش اومده بود و بازی می کرد تو هم همش دنبال ماشین می رفتی و گریه می کردی و همش می گفتی قوم قوم .من و بابا فری تصمیم داشتیم برات ماشین بخریم ولی هی امروز فردا می کردیم اون روز مامان جونی خیلی ناراحت شد و سریع یه مبلغی به ما بعنوان کادوی خونه داد و گفت باهاش میرید برای فربد ماشین می خرید و حالا تو یه قوم قوم قرمز خوشگل داری . مرسی مامان جونی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی